کد مطلب:315033 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:176

پاسبان گرفتار شد و کارش تمام شد
جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید جواد میرعظیمی مراغه ای دو كرامت نقل كرده اند كه در اینجا می آوریم:

در محرم سال 1313 شمسی در شهر مراغه آذربایجان عزاداری و روضه خوانی راه افتادن و دسته جات اكیدا قدغن بود.



[ صفحه 620]



عصر هفتم یا هشتم محرم در میدان مصلی قدیم شهر مراغه جمعیتی زیاد متحیر و افسرده ایستاده بودند. ناگهان از گوشه میدان عده زیادی نوجوان با هیئت دسته جمعی منظم با پرچم های مشكی با حال عزا پیدا شدند. پاسبان ها فوری حمله كردند و جوانان با ضرت و شتم و بی رحمی پراكنده می كردند و چوب پرچم ها را می شكستند. در این بین پاسبانی چوب پرچمی را می خواست بشكند. من خودم دیدم كه آن جوان گریه می كرد و می گفت: نشكن، این پرچم حضرت اباالفضل است؛ پاسبان اعتنا نكرد همان عصر تا غروب پاسبان گرفتار و كارش تمام شد. به دروغ انتشار دادند پاسبان طهری آب گوشت سركه شیر خورده بود ولی آن زمان غسال خانه ها نبود جنازه را در خانه غسل می دادند از پشت بام همسایه ها دیده بودند كه سر و سینه و پشت پاسبان سیاه شده بود.